غلامان خاصه شریفه
غلامان خاصه شریفه ارتشی بود متشکل از غلامان ارمنی، چرکس و گرجی که در جریان لشکرکشیهای دوران صفوی به قفقاز اسیر شده بودند. این نیروی نظامی توسط شاه عباس برای مقابله با قدرت «قبایل تُرک قزلباش» که اشراف نظامی صفویان را تشکیل میدادند، ایجاد شد.[۱][۲][۳] شکلگیری سپاه غلامان خاصه شریفه، راه حل مؤثری برای معضل شاه عباس بود، [۴]
تاریخ
[ویرایش]حامیان اصلی صفویان، قبایل تُرک بودند که قزلباش، خوانده میشدند.[۵][۶][۷][۸] مهمترین قبایل قزلباش عبارت بودند از ایل افشار، ایل قاجار، ایل شاملو، ایل تکلو، ایل ذوالقدر، ایل روملو و ایل استاجلو، که همگی از آناتولی و سوریه به ایران آمده بودند. هر دودمان به بخش گوناگونی از ایران مهاجرت کرد و رهبرانشان پس از فتح آن مناطق به حکومت آن دیار منصوب شدند؛ بنابراین استاجلوها در آذربایجان و بخشی در عراق عجم و کرمان اقامت کردند؛ طایفه قهرمانلو در شیروان و ایل شاملو در خراسان اقامت نمود، و ایل تکلو حکمرانی اصفهان، همدان و بخشهایی از عراق عجم را گرفت؛ فارس در دست ایل ذوالقدر بود، ایل افشار کهگیلویه و خوزستان را داشت و بغداد در کنترل طایفه ماوشلو قبیلهای کوچکتر و منشعب از آققویونلو بود.[۹] در واقع، مهاجرت قبایل تُرک از آناتولی و سوریه به ایران، که مربوط به قرن چهاردهم است، در به قدرت رسیدن صفویه و ماندگاری آنها به عنوان یک سلسله سیاسی کمک زیادی کرد.[۱۰] در تاریخ بعدی ایران، قبایل تُرک نقش اصلی را ایفا کردند. سلسله صفویه با کمک ارتش متشکل از قبایل تُرک قزلباش (افشار، قاجار، شاملو، تکلو، ذوالقدر، روملو و استاجلو) به سلطنت رسید و قدرت را حفظ کرد. نادرشاه افشار از شاخه خراسان از طایفه قرخلو قبیله افشار برخاست و پس از درهم شکستن افغانها، دودمان افشاریان را تأسیس کرد و در نیمه دوم قرن هجدهم میلادی، حکومت ایران به دست مجموعه دیگری از روسای قزلباش، یعنی ایل قاجار افتاد.[۱۱] در ایران طی سالهای ۱۵۰۱ تا ۱۷۲۲ قدرت نظامی معمولاً منشأ ایلی داشت و قدرت سیاسی نیز از آن پیروی میکرد و قدرت نظامی و سیاسی در ایران عموماً در دست قبایل تُرک بود.[۱۲]
شاه عباس از همان لحظه به قدرت رسیدن متوجه شد که یا باید اقتدار خود را بر قزلباشها تحمیل کند یا بازیچه و ابزار آنها باقی بماند. اما ترکمانان قزلباش همچنان ستون فقرات نظامی دولت صفوی بودند. اگر آنها را تضعیف میکرد، دولت را تضعیف کرده بود. او در زمانی که عثمانیها مناطق وسیعی از قلمرو صفوی را در شمال غرب در اختیار داشتند نمیتوانست از عهده این این کار (تضعیف قبایل قزلباش) برآید. راه حل او تشکیل یک ارتش جدید و دائمی متشکل از سربازگیری از غلامان خاصه شریفه بود. این غلامان مسیحیان گرجی، ارمنی و چرکس بودند که در جریان لشکرکشیهای صفویان به قفقاز، به اسلام گرویدند و به اسارت درآمدند و برای خدمت در خاندان سلطنتی آموزش دیدند. به جز اینکه این غلامان با استخدام سیستماتیک جذب نمیشدند، از بسیاری جهات مشابه ینی چریهای عثمانی بودند. وفاداری این غلامان به شخص شاه بود نه به یک قبیله و در نتیجه پشتوانه ارزشمندی برای شاه در اختلافاتش با قزلباشها بود. ایجاد سپاه غلامان راه حل مؤثری برای معضل شاه عباس بود. اما در درازمدت، منشأ ضعف دولت بود، زیرا غلامان شریفه خاصه در تحلیل نهایی، ویژگیهای رزمی قزلباش را نداشتند.[۴]
ایجاد یک ارتش دائمی باعث ایجاد مشکلی با ماهیت متفاوت شد، یعنی مشکل مالی. نیروهای قبیله ای به سبک قدیم توسط رؤسای قبایل خود که در عین حال فرمانداران ایالات نیز بودند و مجاز به استفاده از درآمدهای ایالت برای تأمین هزینهها بودند. تنها بخش کوچکی از مالیاتهای اخذ شده در ایالات (استانها) به خزانه سلطنتی راه مییافت. شاه عباس بار دیگر راه حلی یافت که در کوتاه مدت مؤثر بود، اما در درازمدت یکی از عوامل اصلی انحطاط صفویان بود. در برخی ایالات، شاه به منظور تأمین بودجه لازم برای سپاه جدید، مستخدمانی را منصوب کرد که مالیاتها را جمعآوری کرده و مستقیماً به خزانه سلطنتی واریز میکردند. این سیاست که توسط جانشینان وی نیز ادامه و گسترش یافت، توازن میان قزلباشان و سپاه غلامان (ارامنه، چراکسه و گرجیها) را برهم زد و در نتیجه قدرت نظامی پادشاهی صفوی را به شدت تضعیف کرد.[۴]
معرفی غلامان خاصه شریفه به عنوان نیروی سوم، فرصت شاه را برای مانور بین عناصر رقیب قزلباش و تاجیک در ایالات افزایش داد و به تجدید سازماندهی قابل توجهی در نظام اداری صفوی انجامید. در پایان سلطنت شاه عباس اول، غلامان حدود یک پنجم مناصب عالی اداری را به عهده گرفتند و این نسبت در زمان جانشینان او افزایش یافت. دفاتر جدید نشان دهنده اهمیت فزاینده غلامان بود. دارندگان دو مورد از این مناصب، قلرآقاسی (فرمانده هنگهای غلامان) و تفنگنچیآقاسی (فرمانده هنگ تفنگداران) در زمره شش فرمانده اصلی دولت قرار داشتند. در نتیجه، منصب امیرالامرا یا فرمانده کل قوای قبایل قزلباش (و بهطور ضمنی، فرمانده تمام نیروهای مسلح صفوی) فاقد اهمیت شد.[۴]
جستارهای وابسته
[ویرایش]پانویس
[ویرایش]- ↑ «Encyclopædia Iranica». ص. In order to counterbalance the power of the qizilbāš Turkman tribesmen, who constituted the Safavid military aristocracy, Shah ʿAbbās I created a standing army of Georgian, Armenian, and Circassian Christians taken prisoner in the course of campaigns in the Caucasus٫ These men, known as ḡolāmān-e ḵāṣṣa-ye šarīfa, were converted to Islam and trained for se.
- ↑ مهاجرتهای اجباری و سازماندهی مجدد نظم منطقه ای در قفقاز توسط سلسله صفویه در ایران؛ نویسندگان: هیروتاکه مائدا مسعود ولی عرب. منبع: تاریخنامه خوارزمی سال نهم زمستان 1400 شماره 36.
- ↑ غلامان خاصه (نخبگان نوخاستهٔ دوران صفوی)، نویسنده: سوسن بابایی، کاترین بابایان، اینا باغدیانتس، مک کیب، معصومه فرهاد. ترجمه: حسن افشار.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ «Encyclopædia Iranica». ص. In the short term, the creation of the ḡolām corps was an effective solution in the shah’s dilemma٫ In the long term, it proved a source of weakness to the state, because the ḡolāms, in the final analysis, did not possess the fighting qualities of the Qezelbāš٫.
- ↑ .The Cambridge History of Islam, Volume 2 .edited by Ann Katherine Swynford Lambton, Bernard Lewis. p395-: "In these areas the religious propaganda of Safavids won many converts among the "Turcoman" tribes which later formed the elite of the Safavid fighting forces. the most important of these tribes were Ustajlu, rumlu, shamlu, Dulghadir, Takkalu, afshar and Qajar. Turcoman should not be confused with Turkmen. "Turcoman" is used as a generic term for the semi-nomadic tribes, of Turkish ethnic origin, which carried on a pastoral existence remote from the towns. "Turkmen" is the proper name of one such tribe.".
- ↑ Babayan, Kathryn (1993). The Waning of the Qizilbash: The Spiritual and the Temporal in Seventeenth Century Iran. Princeton University. pp. 1–6. "The Qizilbash, composed mainly of Turkman tribesmen, were the military force introduced by the conquering Safavis to the Iranian domains in the sixteenth century.".
- ↑ Encyclopaedia Iranica - SAFAVID DYNASTY :'Esmāʿil I (r. 1501-24). It was under Ḥaydar’s son, Esmāʿil, that the Safavids evolved from a messianic movement to a political dynasty led by a shah rather than a shaikh. This was achieved with the assistance of the Qezelbāš'.
- ↑ Encyclopaedia Iranica- ʿAŠĀYER: "in the subsequent history of Iran, Turkish and Turkman tribes played leading parts٫ The Safavid dynasty won and kept power with the aid of an army consisting primarily of Qizilbāš Turkman tribes (ūymāqāt) such as the Šāmlū, Ostāǰlū, Ḏu’l-qadr, Qaǰar, Afšār, Rūmlū, and Tekelū".
- ↑ «Encyclopaedia Iranica» (به انگلیسی). ص. Each clan migrated to a different part of Persia, with their leaders appointed as governor of the area once the Safavids conquered it٫ Thus the Ostājlu were located in Azerbaijan and in part in ʿErāq-e ʿAjam and Kermān; the Qarāmānlu hailed from Širvān; the Šāmlu resided in Khorasan; the Tekellu held Isfahan, Hamadan, and parts of ʿErāq-e ʿAjam; Fārs was in the hands of the Ḏu’l-Qadr, the Afšār dominated in Kuhgiluya and Khuzestan (Ḵuzestān), and Baghdad rested under the Mawṣellu, a smaller tribe and offshoot of the Āq Qoyunlu٫.
- ↑ «Encyclopaedia Iranica». ص. In fact, a migration of Turkish tribal elements from Anatolia and Syria to Persia, dating from the ۱۴th century, greatly contributed to the initial strength of the Safavid cause and their viability as a political dynasty.
- ↑ «Encyclopaedia Iranica». ص. In the subsequent history of Iran, Turkish and Turkman tribes played leading parts٫ The Safavid dynasty (۹۰۷/۱۵۰۱-۱۱۳۵/۱۷۲۲) won and kept power with the aid of an army consisting primarily of Qizilbāš Turkman tribes (ūymāqāt) such as the Šāmlū, Ostāǰlū, Ḏu’l-qadr, Qaǰar, Afšār, Rūmlū, and Tekelū٫ ٫٫٫Nāder-qolī arose from the Ḵorāsānī branch of the Qereḵlū tīra of the Afšār tribe and, after crushing the Ḡalǰāʾī (Ḡalzay) Afghans, founded the Afšār dynasty٫ … in the second half of the ۱۲th/۱۸th century, the government of Iran fell into the hands of the another set of Qizilbāš chiefs, those of the Ašāqabāš section of the Qajar tribe٫.
- ↑ «Encyclopaedia Iranica». ص. In discussing Persia between ۱۵۰۱ and ۱۷۲۲, several peculiarities of the area and the time should be borne in mind٫ The first concerns the country’s physical environment and its effects٫ Much of Persia consists of arid, unproductive land٫ Large parts receive insufficient rainfall to support agriculture but are well suited to pastoral nomadism٫ In the sixteenth and seventeenth centuries, nomads, organized in tribes, comprised as much as one-third to one half of the country’s population٫ A second and related issue was that military power in Persia was usually tribal in origin, with political power following suit٫ Until the ۲۰th century, all of Persia’s ruling dynasties had their origins in tribal ambitions٫٫٫ Thirdly, military and political power in Persia was generally in the hands of ethnic Turks.
- ↑ Babaie 2004.